معشوقه ی شهر قصه هایی لیلا
در ذهن من از گذشته هایی لیلا
دنبال خدای خنده ها می گشتم
اما نکند خودت خدایی لیلا
لبخند تو یک شکوه استثنایی
اما چه کنم که بی وفایی لیلا
وقتی به خیال من غزل می بارد
انگار تو از فرشته هایی لیلا
ای کاش که دست من پر از دستت بود
وقتی به ترانه ها می آیی لیلا
اینجا همه ی چراغها خاموشند
رو راست بگو تو در کجایی لیلا
لیلا تو چرا همیشه از من دوری
از خاطر من مگر جدایی لیلا
بعد از همه ی دروغ هایی شیرین
شاید نه ، به جان من ، بیایی لیلا دوســـــــتت دارم
لیــــــــــــــــــلا
لیــــــــــــــــلا
لیلا ,هایی ,تو ,ی ,ها ,، ,هایی لیلا ,ها می ,وقتی به ,همه ی ,رو راست
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت